سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 8400

  بازدید امروز : 16

  بازدید دیروز : 0

پسر ایرانی

 
کسى را که چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نباشد : آن را که دعا دادند از پذیرفته‏شدن محروم نماند ، و آن را که توبه روزى کردند ، از قبول گردیدن ، و آن را که آمرزش خواستن نصیب شد ، از بخشوده گردیدن ، و آن را که سپاس عطا شد از فزوده گشتن . و گواه این جمله کتاب خداست که در باره دعاست « مرا بخوانید تا بپذیرم . » و در آمرزش خواستن گفته است : « آن که کارى زشت کند یا بر خود ستم کند سپس از خدا آمرزش خواهد ، خدا را بخشنده و مهربان مى‏یابد . » و در باره سپاس گفته است : « اگر سپاس گفتید براى شما مى‏افزاییم . » و در توبت گفته است : « بازگشت به خدا براى کسانى است که از نادانى کار زشت مى‏کنند ، سپس زود باز مى‏گردند ، خدا بر اینان مى‏بخشاید و خدا دانا و حکیم است . » [نهج البلاغه]
 
نویسنده: محمد مهدی حسینی فالحی ::: چهارشنبه 85/6/1::: ساعت 6:54 عصر


پابوس نامه

 

 

آورده اند که : روزی حاج سلیمان بن جعفر گدازاده ای معلوم الحال ازبلاد شوط به طمع زمین ، زمین وزمان را بهم وصله همی نمایندی وجارچیانی به بلاد ماکو روانه گرداندندی که  ای جماعت وجوهات نقدی خود را بمن بسپارید که با کرامات و جادوی فراوان خود اسکنس های زبان بسته شما را چندین برابر نمایم . پس جماعتی گله واربسوی وی شتافتند :

در رفتن اسکنس سبز ، گوینــد هر نوعى سخن  

   من خودبه چشم خویشتن دیدم که واریوخ مى‏رود

چنین گوینده اراجیف بافتگان دورقاب چین شیخ سلیمان که نمک فراوان در سفره وی خوردندی: که سحروجادوی وی افاقه ننموده وداشته های گله ی گوسفندان به خاک سیاه تبدیل شده ودر زمین های بی آب وعلف سلیمان بن جعفر عنصر المالی ماست مالی گشته است . چند صباحی است که گواهانی همه روزه مقابل تلکه خانه وی بنام قرضه الحسنه والحسینه همی گذر مینمایند مشاهداتی بنمودند عجیب : که جماعتی عجیب الخلقه با دستانی کوتاه وپاهائی در هوا ، دستان کوتاه خود را در بغل همی کردندی و در جلو ایوان تلکه خانه بخسبیدند و به همان زمین وزمانی که وی وصله نموده بود ناسزا های فراوان حواله میگرداندی ودردل خیلی یواشکی همی نشخوار نمایندی که :

بیگانه اگر می خوردش، حرفى نیست       

             من در عجبم دوست چرا می خوردش

   * حکایت : شنیدستم که سردارانی در محفلی جمع گشتیدند دربلادطهران که شوراهای بسیاری میکنند و در محضر دنیا ریده ای آهنگری دادگستر ( عادل ابن حداد ) که هیچ از علم ونجوم وکیمیارا ندانندی تفاهماتی بسیار بنمودندی با شعار زمین از آن کسی است که آن راخریده است وبا لطایف الحیلی وجوهات های زمین را از موکلین باید ستانند ی و اعتراضات امت را به هسته چپ خود حواله همی دادندی ( من کان انا له فی التخمه الچپ ) که  غلط های بسیار کردند ودر این باب اکابر گفتندی :یا ایهالناس او گفتمندی والاحمقان شماچرا باورندی ؟

در دل یار به هرحیله رهی باید یافت       تا که کاخ های بزرگ باید ساخت

 از پابوس نامه :علامه بن الحاج سلیمان ابن الجعفر ابن الزیادی وخیلی زیادی*

 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم


پسر ایرانی

محمد مهدی حسینی فالحی
عارضم خدمتون که : ما ینی من حرفی واسه گوفتن نارم فقط شوما رو ملطفط کونم که: من خودم هستم
 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

 

بایگانی

 

اشتراک